جدول جو
جدول جو

معنی مجسم ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

مجسم ساختن
تجسم بخشیدن، متصور کردن، جسمیت دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ کَ دَ)
عزاداری کردن. سوکواری کردن: امیر منوچهر سه روز بر قاعده جیل ماتم ساخت و پس از سه روز در منصب امارت نشست. (ترجمه تاریخ یمینی چ قدیم ص 223)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ دَ)
تشکیل انجمن دادن. مجمع ترتیب دادن. گرد هم آمدن: فصیحان عرب همواره به مجمع ساختن و سخنهای عثمان گفتن و فتنه جستن مشغول بودند. (مجمل التواریخ والقصص ص 284). تا مجمعی سازند و آن را بر ملا بخوانند. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(شِ گِ رِ تَ)
مجلس ترتیب دادن. تشکیل دادن ضیافت و میهمانی: و مجلسی ساخته بودند که کس مانند آن یاد نداشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 276).
ز لطف طبع جز آوازه را طلب نکنی
به وقت ساختن مجلس و نهادن خوان.
امیرمعزی (از آنندراج).
نسازم مجلسی کز سایۀ خویش
همانا مجلس آشویی ندارم.
خاقانی.
و رجوع به مجلس شود
لغت نامه دهخدا
انجمن ساختن انجمن ساختن تشکیل م جمع دادن انجمن ساختن: و فصیحان عرب همواره به م جمع ساختن و سخنهای عثمان گفتن و فتنه جستن مشغول بودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسجد ساختن
تصویر مسجد ساختن
بناکردن مسجد مزکت بر آوردن: و کلیسا را محراب گردانیده مسجد سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقام ساختن
تصویر مقام ساختن
((مَ. تَ))
اقامت کردن، ساکن شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
صنع تمثالٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
Sculpt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
beeldhouwen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
แกะสลัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
rzeźbić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
вырезать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
ліпити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
مجسمہ بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
彫刻する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
조각하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
ভাস্কর্য তৈরি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
मूर्तिकला करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مجسمه ساختن
تصویر مجسمه ساختن
heykel yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی